سخنرانی دکتر محمدرضا عسکری
مهندس برجسته مهندسی عمران
در ابتدا لازم است از فرهنگستان علوم تشکر کنم، نه به دلیل انتخاب من، بلکه به سبب قضاوت عادلانه و دور از بینش "خودی" و غیرخودی"، چراکه دیدگاه اینجانب از فعالیتها و پیشینهی من مشخص است و اطلاعات آن در اختیار فرهنگستان بوده است. متاسفانه حدود 40 سال است که در کشور منتظر هستیم تا مرز بین خودی و غیرخودی از بین برود و من از فرهنگستان علوم سپاسگزاری میکنم که در انتخابهای خود، این مرز را ندارد.
در رابطه با 5 دقیقه سخنرانی این پرسش مطرح است که من بیش از 50 سال است که در زمینههای مختلف مهندسی اعم از آموزشی، طراحی و اجرای بسیاری از طرحهای عظیم زیربنایی مشارکت داشتهام، چگونه میتوان حاصل سالها فعالیت را در 5 دقیقه بیان داشت؟ از اینرو راهحل سادهای برای آن یافته و تصمیم گرفتهام که آخرین دستاورد مهندسی، که غیرسازهای است و با سرپرستی من انجام شده را بیان کنم، زیرا عمیقا باور داریم، این مهم میتواند برای کشور بسیار مفید واقع شود و چارهی بسیاری از مشکلات پروژهها و عدم بهرهوریها در طرحهای کشور باشد، نام این طرح «مهندسي دوباره» است.
در هنگام تدوين برنامه پنجم توسعه پرسشی با این مضمون مطرح شد که چه پروژههایی را براي این برنامه پيشنهاد ميكنيد؟، در کمیته سد و تونل که ریاست آنرا به عهده دارم ایدهی اولیه تفکر مهندسی دوباره شکل گرفت. با نگاهی به 10 برنامه توسعه (5 برنامه پیش از انقلاب و 5 برنامه پس از انقلاب) میتوان دریافت اکثر پروژههایی که در این برنامهها تعریف شدهاند در تحقق اهداف خود موفق نبودهاند، در صورتیکه نفت و ذخایر ما روزی به پایان خواهد رسید و این مهم بیانگر ضرورت نگاه دوباره به طرحها است. ذخایر کشور برای طرحهایی مورد استفاده قرار گرفتهاند كه میبایستی زيرساخت كشور را تضمين میکردند، در صورتیکه وبال گردن بودجه شدهاند و براي بهرهبرداري و نگهداري از آنها باید هر سال از بودجه کشور هزينه كرد، يعني پروژهاي كه بايد زيرساخت و درآمدزا باشد و روزی بتواند جایگزین ذخایر ما باشد برعكس عمل نموده است و همچنان سرمایههای ملی کشور را مصرف میکند.
حدود 70 سال از احداث پروژههای مدرن از جمله؛ سد، فرودگاه، شبكه آبياري و زهكشي، خطوط لوله، پل، تونل، صنایع و... در کشور میگذرد، اکنون جاي آن دارد اين پروژهها مهندسي دوباره شوند و بررسی گردد كه در شرايط حاضر با توجه به تغییر شرایط و نيازها آيا اين پروژهها كارايي دارند، ترميم شوند، بازسازي شوند و يا تخريب گردند. دلایل مختلفی را میتوان به عنوان علت پیدایش تفکر مهندسی دوباره مطرح دانست، بطور خلاصه برخی از این موارد عبارتند از؛ تغییر شرایط اولیه، نبود مطالعات آمایش سرزمین، افزایش جمعیت، ارتقا سطح تکنولوژی و بسیاری از موارد دیگر که در این مقال نمیگنجد. بدونشک در مسیر دستیابی به توسعه، علاج طرحهایی که به اهداف خود نرسیدهاند و وبال گردن کشور شده و هر روز از اهداف اولیه خود فاصله بیشتری میگیرند، مهندسی دوباره است. مهندسی دوباره که متفاوت از بازنگری، علاجبخشی، مهندسی ارزش و... است، یک بازاندیشی بنیادین در طرحهاست که در راستای آمایش سرزمین و دید جامع، در مسیر دستیابی به بهبودهای اساسی گام بر میدارد.
ديدگاه مهندسی دوباره طرحها، زمينهساز آغاز یک پروژه تحت عنوان «راهنمای بهبود بهرهوری از طریق انجام مهندسی دوباره طرحهای سدسازی» گردید، كه چون در كميته سد و تونل شكل گرفت، مطالعات آن در مورد «سدسازي» انجام شد، بههنگام انجام مطالعات مهندسی دوباره، همكاران من در مهندسین مشاور بندآب اطلاعات زيادي از سازمانهای آب منطقهاي جمعآوری کردند و ردهبندي و طبقهبندي بيش از 600 سد در دستور کار قرار گرفت، نتیجه مطالعات ابتدا در وزارت نيرو(طرح استاندارد) به تصویب رسید و سپس در سازمان برنامه و بودجه بهصورت استاندارد شماره 718 نهایی و ابلاغ شده است. در این فرصت کم قصد ندارم و نمیشود این استاندارد را توضیح داد و از مهندسین و علاقمندان کشور توقع داریم آنرا مورد مطالعه و بررسی قرار دهند. به جرات میتوان اذعان داشت اين روش براي تمامي پروژههاي كشور اعم از فرودگاه، شبكهها، راهسازی، صنایع و ... قابل اعمال است. متاسفانه در برنامه ششم عليرغم استقبال وزارت نيرو و هيات دولت از این دیدگاه، جايگاه درخور به اين ايده داده نشد، شايد با نگاه بدبینانه به این دليل که مسئولین غالبا علاقمند هستند در دوران کوتاه ماموریت خود و در راستای وعدههایی که داده شده است اقدام کنند و در ابتدا کلنگزنی و در نهایت نوارهای احداث طرحها پاره شود. در راستای اجرایی شدن ایدهی مهندسی دوباره تلاشهای بسیاری صورت گرفت تا بتوان حداقل برخی از طرحهایی که با معضلات جدی مواجهاند، مورد مطالعات مهندسی دوباره قرار گیرد، لیکن متاسفانه نتیجهی قابل توجهی حاصل نشد. همکاران ما اعتقاد داشتند، که چه بهتر كه در برنامه ششم جایی برای آن قایل نشدند زيرا تا هنگامي كه زيرساخت كشور مبتني بر فساد، رانت و پولشويي است، هر طرح مقبول هم به تقلب آلوده خواهد گشت و پروژههای مهندسی دوباره نيز مانند بقیه، بدون برنامهریزی و توجه به آمایش سرزمین تحت فشار ديوانسالاران، به انحراف كشيده ميشود و چه خوب که زیرساخت وسنگبنای اخلاق حرفهای و سازمانی پیاده شود و پس از آن هرگونه طرحی از جمله مهندسی دوباره برمبنای آن آغار گردد. توقف «مهندسی دوباره» به دلیل اخلاقی بهانهای شد که در جمع بندی به اخلاق سازمانی پرداخته شود.
پیشینهی تاریخی کشور ما حاکی از آن است که از قرنهای گذشته توجه ویژهای به اخلاق صورت گرفته است و در این راستا بزرگان و شاعران پندهای متعددی سرودهاند، لیکن درمورد اخلاق سازماني در كشور کار چشمگیری نشده و شاهد افت شدید آن هستیم و اگرچه از قرنها اخلاق فردي سرلوحه سخنان بزرگان بوده است، ولي اگر بنا بود با پند و اندرزهای نوشته شده بر در و دیوار اخلاق عملی شود، این اتفاق در طول 40 سال گذشته رخ داده بود. اکنون در روزگار مدرن به دلیل پیچیدگی جوامع انسانی، دیگر پند و اندرز نمیتواند دستمایه حذرکردن بدنه اجتماعی از بیاخلاقی باشد. هر اخلاق شخصی پسندیدهای پس از گذشت مدتی به علت معضلات اقتصادی، اجتماعی و خانوادگی، تحت بحرانهای مختلف آسیبپذیر میشود و قداست خود را از دست میدهد، لذا میتوان نتیجه گرفت که شرایط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در اخلاق موثرند و تا حدی بنیانهای اخلاقی قادر به مقاومت در مقابل این چالشها نیست. تا هنگامی که انسان به صورت فردی در مواجه با اجتماع قرار میگیرد، فرهنگ، اجتماع و وضعیت اقتصادی میتواند اثرگذار باشد لیکن اگر همین فرد در چارچوب یک سازمان و در راستای یک مجموعه مدنظر قرار گیرد، لازم است بستر قانونی و ساختار مناسب بهنحوی اعمال شود که وی بتواند در خدمت ارزشهای سازمان و جامعه قرار گیرد و دیگر منافع شخصی جای خود را به منافع سازمان و جامعه خواهد داد. امروزه در کشورهایی که آنها را به توسعه یافتهگی میشناسیم اخلاق از محدوده پند و اندرز فراتر رفته و به شکل قانون در آمده است. در بسیاری از این کشورها اخلاق حرفهای امری قانونمند است و مانند یک قرارداد برای گردش بهتر امور، در بهترین شکل، از دید نظام حقوقی متقن و دموکراتیک و با حفظ تمامی اصول، رعایت و مدنظر قرار میگیرد. اخلاق حرفهای مبتني بر اصولي است كه متداول دنیاست و لازم نيست آن را اختراع كنيم و فرد بداخلاق در درون آن حل ميشود و در راستاي شفافسازي، راستآزمايي و درستكاري پيش ميرود. به زعم من انسان وارسته، درستکار و خوش اخلاق در کشورمان کم نیست، اگر در چارچوب یک نظام اخلاقی تشکیلاتی بتوان به آنها سازمان داد تا در مقابل مفسدهجویان بداخلاق که متاسفانه شبکهای گسترده و سازمان یافته بهوجود آوردهاند، مقاومت کنند آنگاه میتوان امید داشت که موفق خواهیم شد. ضروری است رعایت اخلاق از سردمداران کشور آغاز شود و در زمینه بسیاری از مسائل که حتی برای برخی از بزرگان کشور هم مبهم است، شفافسازی صورت پذیرد. ما واقعا تصور میکنیم و باور داریم که با تکیه بر محورهای اخلاق حرفهای، میتوان شرایطی را پدید آورد که هیچکس به خود جرات ندهد خارج از حدود آن عمل کند. بجای صرف شعار دادن، ممکن است بتوان با اقدامات عملی، جوانترها را امیدوار کرد. این محلی است که ما باید عمل کنیم و تنها از جوانان توقع و انتظار نداشته باشیم. باید به جوانان انگیزه داد تا اخلاق حرفهای را رعایت کنند و باور داشته باشند. توسعه پایدار تنها از طریق کارکردن، و خوب کار کردن و متکی بودن به اخلاق حرفهای میسر خواهد شد. بیبندباری و لاابالیگری، دشمن اخلاق حرفهای است. امیدواریم برای ادامه، در کشور عزیزمان با پایبندی به اخلاق سازمانی بتوانیم طرح و پروژههایی با بکار بردن مهندسی دوباره در راستای اعتلای ملت ایران آغاز کنیم.
اقوام روزگار به اخلاق زندهاند قومی که گشت فاقد اخلاق، مردنی است